تور حسن آباد واسه امیرحسین
یه چند روزیه مامانت هی میگه "کی میریم حسن آباد" و منم میگم سرم شلوغه و درسام مونده!!امروز صبح من آزمون زبان داشتم.اگه قبول بشم واسه آزمون جامع مشکلی نیست. رفتم امتحان. مامان و خاله ات هم ساعت 9 رفتن مسجد ریحان تو میدون فاطمی جلسه برای مکه. من امتحانم رو زودتر دادم به مامانت زنگ زدم که میام دنبالت.وقتی رسیدم جلسه تموم شده بود و خاله هم رفته بود. منم مامانتو برداشتم و رفتیم حسن آباد.کلی سرویس خاب نوزاد با طرح های مختلف دیدیم. حالا بین دوتاش مثل دفعه قبل مرددیم. مامان کلی ذوق می کرد ولی در عین حال کلی هم خسته شده. نمی دونم مکه را چیکار می کنه! برگشت هم رفتیم واسه تولد عمه به کیک خوشمزه خریدیم. مامان بزرگ و پدر بزرگ از اون پیتزا پنجره ای بزرگا ...