خاطرات سفر حج: عمره دوم،نیابت،فاجرنا من النار!
بعد از ظهر مامان رفت بیت الله ولی من هتل موندم و درس خوندم. برای نماز اومدم برم که چون هتل ما دور بود ماشین نبود که برم. با توجه به اینکه محل هتل ما بعثه بود نماز جماعت برگزار میشد. نماز و خوندم و... بعد از شام تصمیم گرفتم برم عمره انجام بدم. به نیابت دوپدربزرگ مرحومم و اجدادم و جد بزرگوار و دوستاشتنیم شیخ رضا سراج(گرچه ندیدمش ولی اهل علم بوده و من خیلی بهش احترام میذارم). رفتم طبقه همکف از مسول فرهنگی هتل بپرسم ماشین هایی که برای مسجد تنعیم میرن کدوم سمت مسجدالحرام می ایستن،که یکی از جوانهای کاروان را دیدم احرام پوشیده تو لابی ایستاده. ازش پرسیدم گفت ما دونفریم اگه تو هم بیای سه نفری بریم. آمار ماشین را هم در آورده بود.ازش 10دقیقه وقت...