امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

امیرحسین

اسباب بازی

دیروز که از بهار اومدیم به بابا گفتم بیا بریم یه دونه از اون ماشین بزرگا که قبلا دیده بودیم واسه امیرحسین بخریم. گفت نه!امروز زیاد راه رفتی واست خوب نیست. خلاصه امروز که از سر کار اومد هی گفتم کی میریم کی میریم. تا بالاخره بعد از نماز یه ایمیل را که باید برای استادش میفرستاد و آماده کرد و بعد رفتیم. تقریبا مغازه ها داشت می بستن که ما این ماشین اتش نشانی و جرثقیل را برات خریدیم..البته احتمالا وقتی به سنی برسی که این وبلاگو بخونی اثری از این ها نمونده باشه!!   ...
18 تير 1391

خریدهای خیابان بهار

بالاخره این جمعه بابایی من و شمارو برد خیابابون بهار. چهارشنبه امتحانشو داد و جمعه فردای نیمه شعبان گفت بریم خیابان بهار.از ساعت 11:30 از خونه زدیم بیرون و تا ساعت 3بعد از ظهر رسیدیم خونه مامان بزرگت. من کلی راه رفتم ولی اونقدر ذوق وشوق داشتم که خیلی خسته نشدم. این هم جوجوهای بالای تخت گل پسری که از خیابان بهار واسش با بابایی خریدیم تازشم قاشقم دماسنج داره اگه پوفم داغ باشه رنگش عوض میشه!!(امیرحسین) ...
18 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد