خریدهای خیابان بهار
بالاخره این جمعه بابایی من و شمارو برد خیابابون بهار. چهارشنبه امتحانشو داد و جمعه فردای نیمه شعبان گفت بریم خیابان بهار.از ساعت 11:30 از خونه زدیم بیرون و تا ساعت 3بعد از ظهر رسیدیم خونه مامان بزرگت. من کلی راه رفتم ولی اونقدر ذوق وشوق داشتم که خیلی خسته نشدم.
این هم جوجوهای بالای تخت گل پسری که از خیابان بهار واسش با بابایی خریدیم
تازشم قاشقم دماسنج داره اگه پوفم داغ باشه رنگش عوض میشه!!(امیرحسین)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی