امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

امیرحسین

یازده ماهگی

1392/6/3 16:07
نویسنده : مامان و بابا
632 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها وقتمان برای به روز کردن وبلاگ پسر دوست داشتنیمان خیلی قطره چکانی شده است. مامان امیرحسین که از صبح مشغول بازی با امیرحسین است. امیرحسین دیگر این روزها هر جایی که می تواند بگیرد را میگیرد و بلند میشود. از یک گوشه خانه شروع میکند و با دست به مبل راه رفتن دور خانه را میزند. بعضی اوقات هم تلپ می خورد زمین. زین سبب یکی باید مدام دم پر آقا باشد که با کله به زمین نخوردند.

روی رو روئکش میره و سوار میشه!!

کامیون بزرگشو که تقریبا قده خودشه میگیره و مثل واکر هول میده!

از نواحی بسیار بسیار مورد علاقه اقا پسر آشپزخانه است که تا مارا غافل می بیند تاتی تاتی یا چاردست و پا می رود سراغ انجا. آنجا هم می نیشند و با جاروی اشپزخانه بازی میکند! دیروز مامانش که نماز را قامت بست امیرحسین چار دست و پا دودید سمت اشپزخانه و آنجا بدون مزاحمت دلی از عزا در اورده بود!

جارو را خیلی دوست دارد. منزل مادربزگ جارو را برمیدار و با روروکش تمام خانه را جارو میکند! وقتی ازش می گیری کلی شاکی میشود.

دیگر  نگه داشتنش در صندلی غذا و کالسکه بسیار دشوار شده است. پا میشد می ایستد. جمعه گذشته با خاله و مادربزرگ رفتیم پارک. من امیرحسین را وایسوندم و با هم کالسکه را هل میدادیم و تاتی تاتی با هم می رفتیم. امیرحسین کلی خوشحال بود. اینقدر که از دریاچه تا نصف راه کالسکه را خودش راه میبرد و ما ادم بزرگ ها مجبور بودیم به پایش ارام ارام راه برویم. وقتی هم بغلش می کردیم جیغ و دادش بالا میرفت! خلاصه نافرم ما را گرفته بود.

بازی کرد امیرحسین و زهرا دختر عمه اش هم دیدنی است!! زهرا یک کتاب حموم داره دستش. امیرحسین هم یک حغحغه! زهرا به سمت امیرحسین خم میشود و جغجغه را از امیرحسین میگیرد و می اندازد اونور و دوباره کتابش را می خورد!! امیرحسین متحیر نگاه میکند! این عسل دایی الحمدلله کم نمی اورد. چند مثال دیگر از این موضوع در مسجد هم اتفاق افتاده!!

مشارکتش تو غذا بیشتر شده و با قاشق میرنه تو ظرف و قشنگ میکنه توی دهنش.

از تخت خواب ما یا مبل با یک تکنیک بامزه میاد پایین. از پشت میشه و میاد پایین

میز عسلی سالن پذیرایی خانه مادر بزرگها را خیلی دوست داره و میره با دندون گازشوم مبگیره!!

کلاغ پر را کامل یادگرفته و وقتی میگویی کلاغ پر انگشت اشاره اش را روی زمین می گذارد و بالا می برد

لی لی حوضک هم بلد شده، وقتی میگی کنجشکه پر زد و رفت میگه:"پر"

تبلیغ آ.ب.ث و شامپو بچه گلرنگ را خیلی دوست داره.

 اتلمتل را هم همینطور خودش میزند روی پایش. تازه یک پایش را هم جمع می کند!

توپ بازی را خیلی خوب یادگرفته. وقتی ایستاده است خیلی خوب شوت می کند!

امیرحسین از یک چیز جالب می ترسه! "بادکنک" وقتی به پاش می خوره پاشو زود جمع میکنه و با اضطراب میگه "نَه". یا وقتی داره میره سراغ تلویزیون  تا چشمش میخوره به بادکنک متوقف میشه و بر میگرده. امروز مامانش تلاش کرده با بادکنک دوستش کنه که موفق نشده است!

 با شونه سر خودش و دیگران را شانه میزند.

ناز کردن هم بلد شده. البته اولش ناز میکنه بعد ذوق میکه با دستش هم میزنه تو سر کسی که داره نازش میکنه!!

با دخمل های بزرگتر از خودش ارتباط خیلی خوبی برقرار میکنه و میبنشون کلی براشون ذوق میکنه و دستو پا تکون میده. دیشب  با دختر دوست  قدیمه من که دو سالو نیمشه خیلی خوب جور شده بودن و بازی میکردن. تسنیم سادات هم همینطور. امیرحسین براش کلی ذوق در کرده بوده!

و اما واژگان منتخب این مقال:(علاوه بر دد، بابا،ماما، آبه)

ماشین:   ماه

داغ: دا(امیرحسین هنگام دیدن اتو و دیگ برنج)

ماهی:مای

تاب: تا

توپ: توب

درخت:دَ

ببر:بَ

مربع:بّ م ب

صلوات: مَ مَ مَ(کشیده)

پیشی: میو

عمه: عمه

نی نی: نِ نِ

نه: نَ نَ نَ(دفعات تکرار به میزان مخالفتش بستگی داره!)

یا علی: عتی، عت

حموم:حمو

لا لا: نا نا

کلیه موارد فوق تصویر هم داره که انشالله سرمون خلوت بشه میذاریم!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (22)

مامان سبحان
3 شهریور 92 16:15
سلام, گل پسر ناز و بامزه ای دارین, خدا نگهدارش باشه
فاطمه مامان زهرا مسافر كربلا
4 شهریور 92 0:19
صل علي محمد داداش ماخوش اومد ! بازگشت غرور آفرين شما و خانواده محترم به ني ني وبلاگ را تبريك و تهنيت عرض مي نماييم !
مامان تسنيم سادات
4 شهریور 92 0:25
واقعنم مامانى زهرا جون درست مى فرمايند چه عجب قدم رنجه فرموديد آخ كه دلم براش خيلى تنگ شده هزار ماشالله خيلى دوست داشتنى و تو دل برو اين پسرك قند عسل چيزى هم كه به ١٧ شهريور نمونده چقدرم زود گذشت.... مى گم امير حسين همچنان توى اتاق خودش تنها مى خوابه ؟
mahtab
4 شهریور 92 10:08
خدا حفظش کنه چه جالب پسر ما هم اوائل از بادکنک میرتسید و حالا هم با احتیاط باهاش دوسته
بانوی مهر
4 شهریور 92 19:05
به به خوش امدید مسافرت تشریف داشتید ایا؟ درضمن قالب وبلاگتون هم مبارکبرای گل پسری
آسمونی*مامان حسین جان*
5 شهریور 92 10:04
ماشالله به این گل پسر خیییلی دوست دارم پسر خاله... از طرف پسر خاله دلم خییلی براش تنگ شده..تورو خدا زودتری زحمت عکسارو بکشید... راستی خیلی بعد از اصلاح قیافه اش بامزه و خوردنی شده خدا قوت مامانی مهربون با این کوچمولوی نو پا
مامان تسنیم
5 شهریور 92 11:59
معلومه از الان ماشاالله زهرا خانوم زورش زیاده ها خواهر کوچیک من هم اسمش زهراست دقیقا از بچگی همینجوری بود یه جیغ میزد همه از ترس ساکت میشدیم
مامان صدرا
5 شهریور 92 13:14
خدا قوت مامانی و بابایی برای همراهی این روزهای امیرحسین جان. عکس ها رو هم زودتر بذارید دلمون برای امیرحسین جونی تنگ شده
دخترشیرازی
9 شهریور 92 11:29
ای جوووووون دلممممم
مامان رادمهر
11 شهریور 92 9:53
ای جووونم.این جوجه مینیاتوری ما حرف زدن هم یاد گرفته؟ماشالله.
خالدی
11 شهریور 92 14:12
سلام احوالات مامانی عزیز؟واااااااای دلم براش تنگ شده امیرحسین جان بیا بغلم خوردنی
امیرحسین و مامانش
12 شهریور 92 12:44
سلام ماشاله به گل پسر عکسای پسرطلاتونم بزارین ببینیم همچنان این دوتا وروجک بهم شبیهن یا نه پیشاپیش تولد امیرحسین جان مبارک باشه
زهرا(✿◠‿◠)
12 شهریور 92 17:00
ماشاللا.........چقد زود گذشت روزا.... خدا حفظش کنه! تولدشم پیشا پیش مبارک انگار همین دیروز بود که با ذوق اولین عکسش و گذاشته بودین و دیدم!
فاطمه (مامان محمدسجاد)
12 شهریور 92 22:47
این خصوصی که نیومده بود. می شه دوباره بذارید لطفا.
فاطمه (مامان محمدسجاد)
13 شهریور 92 7:53
اوا یادم رفت خصوصیشو بزنم. این چه وعضشه؟!؟!؟
آسمان
13 شهریور 92 11:40
عجب! ما که اعلام آمادگی کردیم
الهام (مامان امير حسين)
13 شهریور 92 16:56
_$$$$___$$$$$$$$$$____$$$$ __$$???$$$$$$$$$$$$$$$$$$$???$$ __$$??$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$??$$ ___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _____$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$ ____$$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$ ____$$$$$$$$???¶¶¶???$$$$$$$$ ____$$$$$$$????¶¶¶????$$$$$$$ _____$$$$$$????????????$$$$$ _______$$$$$$???????$$$$$$$ _____$$$*****$$$$$$$$********$ _$$$$***********$**************$ $$$$$********** ** **** *********$ $$$$$$$$$****** * **************$ $$$$$$$$$$$*** * ******$$$$$$$$$$ $$$$$$$$$$$*** ** ***$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$*** *****$$$$$$$$$$$$$ ___$$$$$$*********$$$$$$$$$$$$ _____$$$$************$$$$$$$$$$$ __$$$$$$$$$************$$$$$$$$ _$$???????$$$**********$$????$$$$$$$$ $$???????????$$$*****$$$???????????$$ $$????????????$$$$*$$$$$???????????$
ناهید(مامان امیرحسین)
14 شهریور 92 9:02
فکر میکنم که الان اوج فضولی و شیرینکاری هاشونه. سالم و با نشاط باشه امیرحسین جون. پیشاپیش تولدت هم مبارک
ما( من و گاهی بابا )
14 شهریور 92 23:48
از کی یاد گرفته با دخترا جور شهههه؟
فاطمه سادات
15 شهریور 92 17:16
وااااای جگرطلای ما پس فردا تولدشه پیشاپیش تولدش مبااااااااااااااااااارک انشاالله تولد صد سالگیش در پناه امام عصر ارواحنا فداه محفوظ باشید
☁☀☁. مامان تسنيم سادات
15 شهریور 92 20:27
اين جور كه بوش مياد خبرى از آپ شدن اينجا نيست ..... خب مامانى چه خبر ؟؟ پس فردا هم كه تولد اميرحسين ما از الان اومديم براى سور و سات (اين جورى مى نويسن ) خبررررررررى نيست؟؟؟
☁☀☁. مامان تسنيم سادات
15 شهریور 92 20:28
ما و فاطمه سادات پايه ايماااااا ...... ببينم كس ديگه اى نبود ....؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد