سال خود را چگونه نو کردیم.
امسال سال تحویل متفاوت از سالهای قبل بود. یکی از تفاوتهاش حضور دوتا نی نی دوست داشتنی تو خانواده بود. امیرحسین و دختر عمه اش زهرا. ازصبح روز آخر اسفند با همسرم مشغول تمیز کردن منزل و ریخت پاش هاش بودیم. تصمیم گرفتیم سفره امیرحسین را جمع کنیم و تخت پارکشو بیاریم توی پذیرایی. خلاصه تا آخرین لحظات تحویل سال مشغول بشور و بساب بودیم. البته من وسطش با مادری رفتیم بازار تره بار دم منزلمونو یه سری به دست فروش ها زدیم. به خاطر مریضی عمه همه پژمرده و دل مرده بودیم. خصوصا که گفته بودن اگر خوب نشه باید بستری بشه.
خلاصه اونقدر فکرامون مشغول بود و کارهامون قاطی پاتی شده بود که اصلا نرسیدیم سفره هفت سین بندازیم. نه ما نه مادری اینها! شوهر عمه رفته بود منزلشونو برای همه مون پلو ماهی بار گذاشته بود. واقعا هم عالی و خوشمزه شده بود. یکم قبل از تحویل سال ما هم رفتیم طبقه پایین منزل مادری. موقع تحویل عمه و شوهر عمه و زهرا یکطرف نشسته بودن. ما هم با هم بودیم. پدربزرگ و مادری توی آشپزخانه سالاد درست می کردن! که به اصرار ما آنها هم آمدند و دقایق تحویل سال را کنار هم بودیم. عمه می گفت مریضیش موجب شد همه تو موقع تحویل سال کنار هم باشیم! بعد از تحویل سال پدر بزرگ عیدی همه را داد. که البته عیدی نی نی ها سه برابر عیدی ما بود! بعدش هم خدمت پلو ماهی رسیدیم. البته ما خیلی به این رسم مقید نیستیم منتها اینم از نتایج مریضی عمه خانم شد!
اینم امیر حسین و زهرا عسلی:
خلاصه آغاز سالمون با غم و ناراحتی بود. اما الحمدلله الان عمه بهتر شده و دیشب رفتن خونه خودشون. ما هم از دیروز یواش یواش یکی در میون امیرحسین را پوشک می کنیم. فعلا حساسیت نزده!