مهمانی افطاری
دیشب خونه عمه کتی(!) من بودیم. عمه ای شما هم که یه مدت استراحت مطلق بود رفته بود دکتر و با نظر مثبت دکتر اومده بود.مهمونی دور همی خوبی بود. گفتم سال دیگه این وسط دوتا فسقلی وروجک شیطونی می کنن و دیگه کسی حواسش به کار خودش نیست.
پریروز مامان بزرگت(مامان مامان) و خاله ای و بابابزرگ خونه پدربزرگ(بابای من) افطار دعوت داشتن. حوالی ساعت پنج اومدن خونه ما و رفتن دیدن اتاق شما. چونکه اونا شمال بودن اتاقتو ندیده بودن. کلی قربون صدقه شما و اتاق خوشگلت رفتن.
پدربزرگ جوجه کباب درست کرده بود مشتی زعفرونی. خانواده شوهر عمه هم دعوت بودن.منتهی عمه و شوهر عمه نیومدن. عمه باید استراحت می کرد. مامانت ژله سفره افطارو مثل همیشه با سلیقه درست کرد و با حوصله تزیین کرد. دیشب تو مهمونی ما سه تا مادر بزرگ بودن!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی