افطاری دورهمی
یه چند روزیه هوس کردم بریم پارک. بابا امروز که از سرکار میومد دو تا نون باگت خرید و قرار شد برای افطار بریم پارک. منم میوه ها را آماده کردم و 2تا تخم مرغم برای افطار بابا گذاشتم آبپز بشه تا ساندویچ تخم مرغ درست کنیم. بعد از ظهر داشتیم با هم سی دی که عمه داده بود در مورد بچه داری را باهم نگاه میکردیم که یهو خاله ای زنگ زد و گفت با مامانم و خاله انسیم دارن افطار میان خونه ما!! گفتن حلیم هم می خرن. مثل کارتون سوسمارهای SOS افتادیم به جون خونه. بابایی کل خونه رو جارو زد و بعد سرامیکهارو تی کشید. منم میوه ها رو میشستم.بعدشم دستشویی و روشویی و را شست!! بابابزرگ(بابای بابا) داشت میرفت بیرون ازش خواستیم برامون 2تا الویه هم بخره. مادری (مامان بابا)هم سبزی تازه و نون تازه برامون داد. خلاصه بابا خربزه قاچ کرد وخیارگوجه درست کرد و سفره را چید. تو همین وقت مهمونها رسیدن. و رفتیم با هم اتاق شمارو دیدیم.افطار با صفایی بود دور همی. بعدشم نماز جماعت باهم خوندیم. اینم سفره ای که بابایی چید.