امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

امیرحسین

نصف شب

1391/7/6 2:34
نویسنده : مامان و بابا
723 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت ١:٣٠ بامداد.

چشمانت باز باز است. مامان خواب است. کارخرابی کرده کردی در حد المپیک. عوضت کردم.هنوز پوشک جدید را نگذاشته ام،دوباره!! خودت راضی به نظر می رسی و من هم از رضایت تو راضیم!{روزگار ما را ببین}

مامان که بیدار شده نشسته خوابش می برد.نازی! پوشکت را عوض کردم،لباست هم باید عوض شود. حالا دستت را خم کردی ول هم نمی کنی.نمیذاری استین جا برود! بابا نصف شبه!

خلاصه تمام که شد میآیم توی پذیرایی. چشمانت ٣٦٠ درجه باز است. نمی خوابی! پدر و پسر کنار هم نشسته ایم. ازت تن تن عکس می گیرم. دست و پا میزنی و به من زل می زنی. باهات حرف می زنم. اینم یه عکس با مزه. مثل موش شدی!

موشی

اه اه می کنی. دیگه باید بغلت کنم برویم شیر بخوری. توی اتاق یه اه می کنی مامان از جا میپرد. با صدای نحیف و خواب آلود می گوید جانم جانم...

همان نصف شب الان ساعت 2:35

دلم نیامد ننویسم. شیر زیادی نخوردی . بابا آروغت را میگیرد و دوباره چشمانت مثل نور افکن استادیوم آزادی باز می شود. میروم که مسواک بزنم مامان می گوید پس دادی! شاید نصف شبی خوب پوشکت را نبسته بودم. یکم دیگر کار به مورد شماره 2 هم می کشد! دوباره تمام کارهای یکساعت پیش.پوسک لباس وشیر. چشمانت خمار است. مامان دلش راضی نیست بخوابی. می گوید کم شیرخوردی!حالا داری می خوری و نمی خوری. مامان ازت عذر خواهی هم میکند که نگذاشته بخوابی!!!{انصافا روزگاری داریما!}

من دارم بیهوش می شوم!{شکلک بابای خسته خواب آلود}

انشالله شب بخیر!(شاید این پست بازهم تکمیل شود)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامانی
6 مهر 91 6:44
ای پسر شیطون بلا که نصفه شبی همه رو سر کار گذاشتی قربونت بشم
مامان حسین کوچولو
6 مهر 91 10:56
قربونت برم عمه جونی
زینب السادات(مامان تسنیم)
6 مهر 91 12:05
حالا حالا ها این نصفه شب ها ادامه داره. من که تا یه مدت کلا شب کار بودم
پدر بزرگ
7 مهر 91 22:40
بهشت زیر پای مادران است البته ظاهرا می بایست یکمش هم زیر پای پدران امروز باشد
مامان اهورا
8 مهر 91 1:36
وااای بابایی انقد دلتون واسه این روزا تنگ میشه که نگو ما که خیلی دلمون تنگ شده با تمام خستگی ها و بی خوابی ها بابایی سعی کن بیشتر هوای پسملی رو داشته باشی تا مامانی بتونه استراحت کنه آخه خیلی خستس میدونم باید جبران کنه ضعفی رو که داره شما هم باید استراحت کنید ولی مامانی بیشتر اگه میتونه شیربدوشه و استراحت کنه و اطرافیان موقع گشنه شدن امیرحسینم بهش بدن
asal
8 مهر 91 7:36
قربون اون چشمهای خوشگلت خاله جون.
زهرا
8 مهر 91 12:06
زیاد به منظم شدن خواب آقا کوچولو امیدوار نشین که بعدا تو ذوقتون نخوره! البته انشالا که شب بیداری هایی که ما داشتیم و داریم هیچ وقت نصیب شما نشه!
ما (من و گاهی بابا)
9 مهر 91 12:53
خوشحال شدم که بالاخره خوابید ! خوابای خوب ببینین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد