فاطمیه...
و دوباره شروع شد قصه بی وفایی امت... قصه پر غصه فاطمیه. قصه فتح الفتوح شیطان! فتح خانه زهرا(س)... شکستن حرمت اهل بیت. شیطان به عهدی که با خدا بسته بود وفا کرد.گمراه کردن امت. اما این امت به عهد خود وفا نکرد. باز گلی به گوشه جمال آن ابلیس که سر حرفش بود. شما از چه جنسی بودید که سر حرفتان سه ماه هم دوام نیاوردید! صدای قهقه های شیطان از بیراه رفتن امت پیامبر هنوز بالاست... و ما منتظرانیم برای روز فتح اکبر.
فاطمیه در خانه ما هم شروع شد. از لباس مشکی پدر بزرگ و مادری. اما دیشب پرچم هییت هم بالا رفت و از امروز صبح با همت مادری و زحمات پدربزرگ ذکر خانم فاطمه زهرا یک هفته ای هر صبح در خانه ما برقرار است. اما اولین مهمان این سفره کسی نبود جز پسر دوست داشتنی و معصوم خودمون امیرحسین جان! صبح زود بابایی صندلی امیرحسین را برد توی محلی که از قبل براش تعبیه شده بود گذاشت و امیر حسین و مادری دو تایی ساعت 10 رفتن در هییت را باز کردن و مستقر شدن! امیرحسین توی مجلس یه گوشه ای واسه خودش مشغول بازی بود!
مامان امیرحسین امروز دوباره رفت کلاسهای حفظ قران.