امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

امیرحسین

خاطرات سفر حج: لباس های امیرحسین

1391/4/2 19:35
نویسنده : مامان و بابا
324 بازدید
اشتراک گذاری

صبح ها بعد از زیارت بقیع می آمدیم خونه و یکی دو ساعتی می خوابیدیم. حوالی ساعت ده-یازده مامانت می رفت حرم تا یک ساعت بعد از نماز باهم قرار داشتیم. من هم صبح ها یکی دو ساعت روی پروژه CFD کار می کردم و بعدش برای نماز می رفتم. روز سوم صبح بابابزرگت اومد دم اتاقمونو گفت من می خوام برم فروشگاه مامان بزرگ و خاله نمیان. شما میاین. مامانت از اول سفر و شایدم از قبلش هی می گفت بریم واسه امیرحسین لباس بچه بخریم. کلی هم اسم فروشگاه در اورده بود. از طرفی هم دلش نمی اومد زیارت از دست بده. خلاصه دیدیم سه ساعت تا اذان مونده و راهی شدیم. فروشگاه بزرگی بود. سه چهار طبقه. ما یک راست رفتیم تو قسمت لباس بچه. بابابزرگ یکم با ما اومد ولی حوصله اش نیومد و رفت  بخشهای دیگه. من یه صندلی تاشو اورده بودم و هر موقع مامان خسته میشد بازش می کردم تا بشینه. خلاصه کلی لباس خریدم. فکر کنم تا 4-5 سالگی هم لباس داشته باشی. پتو جوراب کفش و ... وقتی که برگشتیم نزدیک اذان بود مامان رفت نماز. من و بابابزرگ هم خریدهارو گذاشتیم هتل و رفتیم نماز. یه ساک دو طبق لباس شد. دیگه مامانت خیالش راحت شد اما هنوز یه چیزی بود که هی ذهنشو مشغول کرده بود:کالسکه!!! که قصه اش مفصله!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

آسمونی
4 تیر 91 16:30
سلام راستی عکس لباسای خوشکل امیرحسین جون و نمیذارید؟ ما یه خورده ذوق کنیم؟


چشم.یه کم سرمون شلوغ شده.انشالله این کارو در اسرع وقت می کنیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد