چرا «امیر حسین» سرباز امام حسین؟!

امروز سوم شعبان میلاد پر عظمت حضرت امام حسین علیه السلام هست. به همین مناسبت می خوام برات بگم که چرا شدی سرباز کوچولوی امام حسین.

نزدیک خونه ما یه مسجد بزرگه به اسم « مسجد ابوالفضل». من هشت نه سالم بود که  ساخت این مسجد شروع شد. خونه قبلی ما تا مسجد حدود 10 دقیقه راه بود. من شبهای تابستون قبل از نماز خودمو می رسوندم مسجد تا اذان بگم. جز مکبرهای ثابت مسجد بودم. به خاطر امام جماعت گلش به نوجوانها خوب میدان می دادن. وقتی به محل جدید اومدیم خونمون نزدیک تر شد و ارتباط من با مسجد بیشتر. یکی از جاهایی که منو جذب خودش کرد آشپزخونه بزرگ مسجد بود. من قبلا با بابام می رفتم یه هییت یه چهار راه پایین تر از مسجد. اونجا هم بعضی وقتا بعد از غذا می رفتم کمک می کردم ظرفارو بشوریم. یه شب ولی رفته بودم مسجد که بعد از شام رفتم پایین تو اشپزخونه و شروع کردم به کمک کردن و دیگه از فرداش بعد از مراسم می رفتم اونجا. اونی که مسئول ظرف شوری بود به من یه دیگ داد که بشورم. خلاصه من با دیگ یه ربعی کلنجار رفتم تا شستمش. ولی کلی خوشم اومد... بشقابها پیشش جوجه بودن و کلی کارش هیجان داشت. خلاصه بعدش دیگ بعدی و بعدی و... دیگه تخصص من دیگ شوری شد!! و من شدم دیگ شور امام حسین. دوستای خوبی پیدا کردم و یواش یواش به ظرفشورری اونجا سیستم دادیمو از حدود 8-9 سال قبل مسئول یگان شستشو من شدم!! من از اینکار کلی لذت می برم و بهش کلی اعتقاد قلبی و عقلی دارم. ازش کلی حاجت گرفتم. به قول مادریت من حاجتامو از دیگ امام حسین در میارم. قبولی کنکور، نمرات خوب تو دانشگاه، مامانت(بهش می گم من تو رو از دیگ قرمه سبزی در آوردم چون وقتی اون دیگو میشستم از خدا یه زن خوب خواستم)،قبولی فوق لیسانس و دکتری. ماجرا زیاد داره.بماند

اما امسال من به مامانت گفتم انشاالله بچه امون را از دیگ امام حسین در می آرم. مامانت خیلی جدی نگرفت. ولی شبها میآمد و ظرفهای بخش زنونه را واسه ما با ابر تمیز می کرد تا سریعتر اونارو بشوریم.بهش گفتم نیت بکن.حتما حاجت می گیری. همونطورم شد به اربعین نرسیدیم خدا تورو به ما داد. من می گفتم «امیرحسین بچه امام حسینه.» دیگه تو اربعین مامانت نیومد و ظرفهارو نتکوند. مزدشو زود از امام حسین گرفت.

السلام علیک یا ابا عبدالله