محرم
امروز جمعه اول محرم 1391 و بالاخره آمد. آن محرمی که هر سال خدا خدا میکنیم نیاید. انگار می کنی دوباره به هزار و سیصد و خرده ای سال قبل رفته ایم و دوبار لشکر عمر سعد دارد از کوفه به کربلا می رود. ار بچگی هایم همین طور بوده ام. فکر می کردم الان از کوفه دارد فوج فوج لشکر گسیل کربلا می شود و امام حسین نیز با گروه قلیلش به کربلا می رسد. هر چه به آخر دهه نزدیک میشویم نفس دلم تنگ تر می شود. باز هم به خودم میگویم نه انشالله مردم کوفه سر عقل می آیند. نه، انشالله عمر سعد دینش را به جوی ری نمی فروشد. نه، انشالله حرام خوران کوفه از ندای امام بیدار میشوند. از بچگی دوست نداشتم ظهر عاشورا شود و مدام میگفتم شاید امسال امام شهید نشود! خوب شاید از ر...