بچه داری...
مامان دارد تلاش می کند چند خط خاطراتش را بنویسد،اگر تو بگذاری! که نمی گذاری. اینترنت هم بازی دارد. مسئول عوض کردن پوشک بابایی شده است!! کلی ماجرا داریم که باز اگر توب ذاری می نویسیم! دیشب تا صبح مدام شیر خوردی آروغ زدی خوابیدی و بعد بیدار شدی. مامان با تو بیدار بود. بابا هم از ساعت 3 به شما پیوست! دیگر دم اذان کولاک کردی از گریه! بعد از کارخرابی کردی،بابا و مامان عوضت کردن و شیرخوردی و خوابیدی!الان در بغل مامان بزرگ داری آروغ میزنی!چه کار پیچیده ای است این آروغ گرفتن از تو.مامان روی تخت بیهوش افتاده. بابا هم دارم میروم دنبال یک لقمه نان!
پسر بسیار آرومی هستی در روز، بسیار معصومانه نگاه می کنی،اما در شب یکم شیطونیت میگره.
این عکس ها قبل از انتقال از بیمارستان به منزل ازت گرفته شده:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی