بدون عنوان
اگر بابا خونه باشه نماز جماعت میخونیم. از همون سال اول ازدواج اینکار را میکردیم. گرچه خودش فراری بود ولی بالاخره تسلیم شده! از وقتی امیرحسین هم به دنیا اومده اگر بیدار باشه موقع نماز میاریمش کنار جماعت خودمون. بابا بهش میگه امیرحسین تکبیر بگو. امیرحسین موقع اقامه ذول میزنه و بابا رو نگاه میکنه. موقع نماز هم بابا ذکر ها را بلند میگه تا امیرحسین بشنوه. امیرحسین هم واسه خودش بازی میکنه،گاهی گوش میکنه!آخر نماز هم همه بلند صلوات میفرستیم. بعد باباش بغلش میکنه ودر حالی که تسبیحشو در مقابل امیرحسین گرفته و اونم باهاش بازی میکنه تسبیحاتو بلند با هم میگیم!
خلاصه عجب نمازی بشه! اون موقع که بچه نداشتیم تو نمازمون حواسمون صدجا میرفت. حالا که دیگه هیچی! واقعا خدایا شرمنده ایم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی