امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

امیرحسین

مرد خانه ما!

1391/11/27 20:18
نویسنده : مامان و بابا
639 بازدید
اشتراک گذاری

این روز ها بار خیلی از کارهای خانه ما به دوش پسر کوچکمان است. مثلا چند روز قبل پسرم  رفت و برای مادر بزرگش ماست خرید. البته به همراه پدر بزرگ. سه شنبه با باباش رفت و برای مادری رب گوجه فرنگی خرید. دیروز که بابایی می خواست به ما ناهار قبولی درساشو بده با باباش دوتایی رفتن بیرون تا غذا بگیرنو تازه وسط راه عمه و زهرا را که تو دل عمه است را هم دیدن. امیرحسین عمه جونیشو با خودش برده پیاده روی! اما امروز از صبح نق می زد. منو بابایی هم که توی آشپزخانه مشغول تکاندن آشپزخانه بودیم. احتمالا داره دندون در میاره. شب پدر بزرگ و مادری می خواست برن پیاده روی.امیرحسین هم تندی حاضر شد و آنها رو برد پیاده روی. تازه شیرینی فروشی هم رفت و برای مامانش شیرینی هم خرید. تازه پسرکم بعدشم کلی برای خونه خرید کرد. و آخر سر هم پدر بزرگ و مادری را گذاشت خونه شونو خودش با خریدها اومد خونه. دستت درد نکنه پسرم. بالاخره یه امیرحسینه و یه فامیل!!!

اینم عکسهاش بعد از پیاده روی و خرید امشب:

اینجا پسرم منتظر چاییه براش بیارم بخوره خستگیش در بره!

امیرحسین: پس این چایی من چی شد مامان!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

هیراد و عمه لیلاش
27 بهمن 91 21:55
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده لطفا به وبلاگش بیایید و کمکش کنیدارزومند ارزوهای شما
مامی رادمهر
27 بهمن 91 22:35
خدا قوت مرد کوچک
دخترآریایی(من مینویسم تا تو بخندی)
27 بهمن 91 23:37
قررررررررررررررررررررررررررربونش برم من آخه چقد ازین بچه ی طفلی توقعات دارید!! خسته میشه جوجه مون خوب! خدااااااااا فسقلی
مامان تسنيم سادات
28 بهمن 91 0:49
اى ووووووواى بميرم براش ..... چرا اين قدر اين ور اون ور ميفرستيد اين گل پسررررررررو...... حداقل چايشو زود بدين بهش بچه خسته شد...... راستى مامانى فكرتم خيلى خوب بوددددددددا ......
فاطمه (مامان محمدسجاد)
28 بهمن 91 8:59
خدا قوت امیرحسین خان.
مامان تسنیم
28 بهمن 91 9:04
بزرگ مرد کوچک خدا کمکت کنه اینهمه بهت کار میدن
ان شاالله زودی زهرا میاد سرگرم بازی میشید دیگه اینقده کار نمیکنی


اونوقت میگن هی مواظب زهرا باش!!
مامان شازده اميرحسين
28 بهمن 91 12:48
بخورمت الهي خسته نباشي!!!امان از زمونه... همه ي كارا رو دوش شماست...واقعا خسته نباشي
علامه کوچولو
28 بهمن 91 16:39
به به
شیرین عسلمون دیگه مرد شد رفت
به نظرتون هنوزم میشه قربون صدقه ش بریم؟


آره عزیزم. راحت باش...
زهرا(✿◠‿◠)
28 بهمن 91 17:17
خصوصیتون رو چک کنین لطفا...
مامان آروین-مریم
29 بهمن 91 10:48
این وروجک ما رو اینقدر اذیت نکنین گناه داره ...والا مجبور میشم اسمتون رو بدم به موسسه حمایت از کودکان کار و بیان بهتون اخطار بدن ماشاالله امیرحسین جون هر چی بزرگتر میشه بامزه تر و جیگریتر میشه ............. از طرف من ببوسش ........
ما (من و گاهی بابا)
29 بهمن 91 14:27
امیرحسین عزیزم زنگ بزن به 123 ، اورژانس اجتماعی ، بگو که ازت کار می کشن تا بیان مامان بابات رو با ی مامان بابای خوب عوض کنن
م
2 اسفند 91 16:38
سلام وب زیبایی داری ان شالله زیر سایه بابا و مامانش بزرگ شه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد