نون
چند روز پیش بابا نون خرید. هم بربری هم سنگک. امیرحسین از نون بربری خیلی خوشش اومد و نون به این گندگی را کرد تو دهنش و می خورد! اما از نون سنگک خیلی خوشش نیومد. امروز ناهار پدر بزرگ یه تکه نون باگت داد دستش با یه هول و هوس خاصی میخورد. اونقدر کرد تو دهنش که خمیر شد. بابایی میخواست ازش بگیره گیر نکنه تو گلوش،اما اون نمی داد. بالاخره بابایی گرفتش اما جیغ و فریاد اعتراض آقا پسر هم بلند شد! این روز ها تا منو میبینه ماما میکنه و تا بابایی را میبینه بابا میکنه! بعضی موقع ها هم سایلنت ماما یا بابا میکنه! انگار داره صدای ماهی در میاره!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی