سونوگرافی شیخ بهایی و حافظ!
مامان بزرگ یک کتاب فال شیخ بهایی داره که توش برای تعیین پسر یا دختر بودن نی نی هم مطلب داره. نتیجه فال به صورت یک شعر بدست می آد. دو دفعه واست نیت کردیم دفعه اول(نیت مامان) در رحم چیست ای که می آید پسر است،ای پسر که می زاید دفعه دوم(نیت مامان بزرگ) در صدف آن که چون گهر باشد به یقین دان که او پسر باشد با توجه به این که مامان بزرگ می گ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:03
حس ششم مادربزرگ
با مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله رفتیم خرید. تو تقریبا سه هفته ات بود.من یکم کٌندٌر خریدم تا بخورم توباهوش بشی(الهی قوربونت بشم). مامان بزرگ شک کرد و هی پاپی شد خبریه! باردار شدی!منم هر کاری کردم رد گم کنم نشد. آخر سرم تو ماشین که بودیم فهمید و کلی خوشحال شد و اشک شوق ریخت! خاله هم همش می گفت "آخجون خاله شدم".
نویسنده :
مامان و بابا
0:36
ما سه نفر شدیم
صبح که بابایی رفت سرکار دویدم و رفتم آزمایشگاه آزمایش دادم.جوابش ظهر اومدو متوجه شدم که بله!منم مامان شدم.مونده بودم چطور به بابایی خبر بدم!! بعد ازظهر ختم عموی بابابزرگ بود.بابایی واسه چندتا کار باید میرفت دفترکارش که منم باهاش رفتم. تو دفتر سخت مشغول مطالعه اسناد و نامه ها بود که باهاش تماس گرفتن و برای یکی از دوستاش اتفاق بدی افتاده. خیلی حالش گرفته شد. منم دیدم بهترین موقعیته.رفتم تو اتاق بغلی و با خودکار نوشتم "بابایی سلام" بابایی تا نگاه به نوشته کرد اشک تو چشاش جمع شد و با ناباوری گفت نه بابا! دیگه ما از امروز ٢٠ دی ٩٠سه نفری شدیم. خوش اومدی پسرکوچولوی نازم . ...
نویسنده :
مامان و بابا
0:01
خبر خوش برای مامان بزرگ و بابا بزرگ
امشب تصمیم گرفتیم که به مامان بزرگ و بابابزرگت بگیم که یک فسقلی ناز تو راهه. تو تقریبا ١.٥ماهه بودی. بابایی دوربیشو گذاشت مثل دوربین مخفی روی تلویزیون. اول مامان بزرگو صدا کردیم اومد تا بهش گفتیم کلی خوشحال شد و مامانو محکم بغل کرد. بعد عمه و آخرم بابابزرگ. اون شب همه کلی خوشحال شدن ولی هیچ کس نفهمید که در مقابل دوربین مخفی بوده. بعدا کلی از دیدن این فیلما ذوق کردیم.
نویسنده :
مامان و بابا
0:35