امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

امیرحسین

شیرخوارگان حسینی

امروز اولین جمعه ماه محرم است. روز مراسم شیرخوارگان حسینی. از پارسال نیت داشتیم که اگر بچه دار شدیم نی نی کوچکمان را ببریم. مامان از دیشب کلی با امیرحسین صحبت میکند که می خواهیم فردا ببریم "علی اصغرت" کنیم. اما امیرحسین دیشب در واپسین ساعات شب وقتی مامان مسواکش را میزند(ساعت 12:10) از خواب بلند شده و تا ساعت 2:30 مامان درگیر مسایل شیر و آروق و ... بوده. صبح دلم نیامد بیدارش کنم. منتهی ساعت 9 خودش پاشد. تا امیرحسین را حاضر کنیم و برویم می شود یک ربع به ده. ماشین بنزین ندارد می رویم پمپ بنزین. خیلی شلوغ است. نیم ساعتی معطل میشویم. خلاصه حوالی 10:30 می رسیم مصلی. قندی خواب است. داخل پر از ماشین است. توی خیابان هم ماشین ها قطار دوبله و سوبله پا...
3 آذر 1391

شب ششم محرم 1391

چهارشنبه ١ آذر ٩١ شب ششم محرم. قرار می شود امیرحسین را ببریم مسجد. امابعد از نماز. شاید وسط نماز گریه کند و حواس مردم پرت شود. مادری تماس میگرد و خبر میدهد نماز تمام شده و سخنرانی شورع شده. تا امیر حسین را عوض کنیم و لباسش را بپوشانیم و خودمان آماده شویم طول میکشد. امیر حسین نق میزند و می خوابانیمش. می رویم به سمت مسجد. در راه پدر بزرگ را می بینیم که میاید. معلوم است منبر تمام شده است. یکی از دوستان بابا ما را می بیند. میاید سراغ امیرحسین بابا بهش می گوید "نخوریشها! مادرش اینجاست بعدا دعوام میکنه!!" امیر حسین و ساکش سنگین است. زنگ میزنیم مادری بیاید با مامان دو نفری باهم امیرحسین را ببرند داخل. مادری اما دیر میکند. شاید در راهرو مسجد...
2 آذر 1391

این روزها...

چند کار جالب میکنی، دلم نیامد ننویسم: ١)بغض کردن هنگام ناراحت شدن همچنان برقرار است. ٢)مخلوط مولتی ویتامین با شیر را نمی خوری!! حالا در دو نوبت با شیر بیشتر قاطی میکنیم و بهت میدهیم! فعلا سیاست پدرانه و درایت مادرانه حریفت شده اند!! ٣) کتایهایت را خوب و با دقت می خوانی. مامان برایت کتاب را باز میکند و شکلهایش را توضیح میدهد. من اینطرف دارم درس می خوانم اما در کلاس مادرو پسر اتاق بغلی هستم."مثلث سفید، مثلث آبی، امیر حسین یه عالمه مثلث" ٤) یک هفته ایست که مجموع مطالعات گریه شناسی ما و خانواده نشان می دهد امیرحسین زمانی که شیر می خواهد بغض کرده و می گوید:"ما ما" ما ما هایش تکرار میشود و مطلع گریه اش است. همه کلی خوشمان میاید. ٥)ب...
28 آبان 1391

نظر سنجی!!

  نی نی متولد شهریور ١٣٩١ نی نی متولد شهریور ١٣٦٤ ساعت ١:٤٥ نیمه شب. امیرحسین پس از یک چرت نیم ساعته بیدار شده و دارد دنیا را رصد میکند! یک مطلبی مدتی است محل اختلاف ما شده. همه من جمله خود من میگوییم امیرحسین کپی باباشه! مدل موهاش، ابروهاش، مژهای بلندش، موهای دستاش و... اما بحث اینه که کدومشو تو این سن خوشگل تر بودن! مادربزرگ بابایی و پدربزرگ(بابای بابا) میگن بابای امیرحسین از امیرحسین خوجلتر بوده. من و خاله ای هم میگیم امیرحسین.حالا نظر شما چیه؟ بی تعارف و رودر بایستی؟ نی نی ٢٤ شهریور٦٤ یا نی نی ١٧شهریور ٩١؟  البته خودمونم میدونیم فرقی نداره و اصلا مهم نیست اما دیدم دور همیم شما هم نظرتونو بگین! بنا به پیش...
19 آبان 1391

باکسن!

چهارشنبه١٧/٨/٩١ امروز صبح با مامان رفتیم واکسنت را بزنیم. صبح که از خواب پاشدی خیلی خوش اخلاق بودی. کلی دلبری می کردی. می خندیدی و کلی باهام حرف زدی. شیرت را دادیم و جایت را عوض کردیم و رفتیم درمانگاه محل. قد و وزنت را گرفتند. داخل شدیم یک نی نی دیگه داشت واکسن میزد. بابایش پاهاش را گرفته بود و مامانش پشتش را کرده بود نبیند.دستش را گاز میگرفت!  وزنت ٥٣٠٠ گرم بود و قدت را یادمان نیست! حالا گیر داده بودند که ٢٠٠ گرم وزنت کم است. آنجا که گذاشتم روی تخت خانم بهیار دید تند تند پا میزنی! گفت شاید تحرکش زیاد است. گفت ١٤ ساعت می خوابه؟ ما:  عمرا! اونقدر شیطنت می خواد بکنه که خوابش نمیبره. امشب  از ساعت ٧:٣٠ تا ٢ بیدار بودی!! ...
18 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد