کوتاه از روز اول امیرحسین
تمام روز خوابی و اصلا بیدار نمی شی. تا الان طبق اطلاع رسیده خواب خوابی. برعکس نوزاد تخت بغلی. خیلی کم گریه کردی.
اونقدر ساکتی که مامان بزرگ میاد چک می کنه نفس می کشی یا نه!حالا شاید این آرامش قبل از طوفانه!!!
مامان چند بار بهت شیر داد و تو خوب میک می زنی. وسطش خوابت میبره و با مامان بزرگ هی ماساژت میدیم که چرتت نبره!!
یه کار جالب امروز موقع ملاقات کردی. بعداز یکم شیر خوردن دهنتو سفت کردی و لبهارو رو هم فشاردی و هر کاریت کردیم دهنتو باز نکردی.
من نمی دونم به نظرم میاد مثل یه آدم بزرگ همه چی رو درک می کنی!!کلی باهات حرف میزنم.
بعد از ظهر یکم شیر خوردی و بعدشم همهشو بالا اوردی!!
الانم لج کردی و لباتو سفت می کنی! و شیر نی خوری!
رو دستمون که می خوابونیمت تا آرق بزنی کلی حال میکنی!مثل پیشی ها میشی!
با ناخن های دستت صورتتو پنجول زدی و بعد هم زدی زیر گریه! این بود گریه شما! برات دستکش و جوراب آوردم.
اینم که دیگه نگو: با پاش رای داده بچه ام!