وضو...
آمدن امیرحسین توفیقات جالبی را برای ما به همراه داشته. یکی اش شکر دائم خداست بابت این نعمت دوست داشتنیش. مثلا دیشب بابایی در حال شیرخوردن امیرحسین اونقدر ذوق کرد که سجده شکر به جا اورد. یکی دیگه از اون توفیقات شیر دادن به پسلیه که طبق روایات به ازای هر مک شیر انگار مادر یکی از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده و بعدشم یه فرشته میاد و میزنه به پهلوی مادر و تشویقش میکنه و میگه " عمل را از نو شروع کن بی تردید،آمرزیده شدی"{حکمت نامه کودک/محمدی ری شهری به نقل از الامالی ص496 و بحار ج104ص106}. مامان میگه شاید به خاطر همینه بعد از شیر دادن که میخوام پاشم تو پهلوم احساس درد میکنم. شب زنده داری هم یه توفیق جدیده. یا درک بین الطوعین.
وضو هم از توفیقاتیه که به خاطر وجود این پسر نصیب خانواده شده. مامان تو دروان باداری همیشه وضو داشت و الانم که می خواد پسری رو شیر بده حتما وضو می گیره. دیگه چی بشه و امیرحسین اونقدر بی تاب بشه که واجب و به مستحب ترجیم میده. مامان بزرگ هم که همیشه دائم الوضو ست. بابا هم می گوید"دست بی وضو به امیرحسین نمی زند! حالا چه بخواهد پوشک عوض کند چه بغلش کند.چرا که این ولی خداست و پاک و مطهره..."
این روزها در خانه یکی از اعمال واجب خصوصا قبل از تعویض پوشک ،آروغ گرفتن یا بغل کردن وضو گرفتنه!!