هفته اول
دوشنبه 20 شهریور
امروز امیرحسین و پدر بزرگ و مادری به همراه مامانی رفتن برای غربالگری. مادری باهات اومده بود تو اتاق آزمایش. وقتی می خواستن آزمایشو ازت بگیرن کل مرکزو گذاشته بودی روی سرت.
سه شنبه 21 شهریور
امروز همان ترکیب بالا رفتین درمانگاه نزدیک خانه متخصص کودکان. پزشک با حوصله ای بود. توضیحاتی در مورد شیردهی داد. الحمدلله زردی هم نداری!
پنجشنبه 23 شهریور
امروز برایت عقیقه کردیم. یکی از دوستانمان گوسفند را می گرفت و پس از ذبح میفرستاد برای یک خیریه،آنها آبگوشت درست می کردند و دم خانه نیازمندان پخش می کردند. پول نخود و لوبیا و نان را هم برایشان فرستادیم. همانطور که دلمان می خواست طبق روایات،گوشتش طبخ شد و به مومنین برای طعام داده شد.
نافت صبح افتاد! بابا که داشت عوضت می کرد فهمید. خوشحالیم.
الحمدلله دردی نداری.
پدربزرگ و مادری از صبح رفتن بانک تا پولهای هدیه شان به نوه گلشان را آماده کنن. ظهر بابایی با پدربزرگ میروند بانک تا برایت حساب باز کنند. با پولهایی که کادو گرفتی! مبارکت باشد. انشالله خدا برکت بدهد به مالت.