کوچولوترین عزادار
چند روزیه بابایی میگه امیرحسین را برای تبرک ببریم مسجد حضرت ابوالفضل. قرار شد دیشب شب شهادت امام صادق(ع) برن که نشد. پسری بی تاب بود و گریه می کرد. امروز از صبح پسلی آروم بود. با هم زیارت امین الله و زیارت ائمه بقیع را تئ خونه خوندیم. قرار شد دم اذان ظهر بریم مسجد. دم ظهر مامان امیرحسین را شیر داد و پسری گرفت خوابید. گذاشتیمش توی ساک و با پدربزرگ و دوتا مادر بزرگها و بابایی رفتن مسجد. توی مسجد کلی ها اومدن و تبریک گفتن. موقع نماز بابایی و پسری ته مسجد وایسادنو جماعت نمازشونو خوندن. امیرحسین آروم خوابیده بود. بعد از نمازهم برگشتن خونه و یه ساعتی پسل خواب بود. امروز امیرحسین کوچولو ترین عزادار مسجد بود. متاسفانه حاج آقا بعد از نماز منبر رفت و نشد بدیم اذان بگه. شاید شب دوباره برویم.
اینم رخت عزای امام صادق(ع):
اون پارچه سبز هم توش و ان یکاد و آیت الکرسی هست که بابایی با کامپیو تر درست کرده ومامان بزرگ با پارچه ای که بابایی از کربلا اورده براش پارچه درست کرده.