لحظات اجابت دعا
موقعی که داری شیر می خوری یکی باید ماساژت بده تا خوابت نبره و خوب میک بزنی.معمولا بابایی این کارو میکنه. بعضی وقتها واست قران می خونه و بعضی وقتها دعا میکنه و ما هم آمین میگیم. امروز صبح ساعت 4 پاشدی. بابایی عوضت کرد و مامان شیرت داد. در همین حین بابا ماساژت میداد. تا 4:30 شیر خوردی و مامان رفت خوابید و بابایی آروقت گرفت و تا 5 خوابیدی. دوباره ساعت 8 بلند شدی و همین سیکل تکرار شد! موقع شیر خوردنت بابا گفت "دعا بکنم؟" و مامان استقبال کرد. اول دوستان وبلاگیمان و خانواده هایشان: دردانه، حنان،طه که تو راهه، محمدطه، تسنیم،حنان،محمدصادق،سوشیانت،حنانه خانم، دختر شیرازی(ما با تو بوده ایم)و هانیه خانوم با حجاب و ناز،فاطمه سادات که می آید نظر خصوصی میگذارد. همه را. تمام نی نی ها را با خانواده هایشانآنهایی که توی راهند و آنهایی که هنوز نیامده اند.
حالا نوبت اهل خانه است:
اول عمه گل و شوهرش امیرحیسن که 5ماه باردار است پسرش حسین در راه است، مادر بزرگ های مهربان و مومن امیرحسین، پدربزرگهای با صفا و با محبت امیرحسین،خاله که انشالله خوشبخت شود،آخر هم خودمان پدر و مادر امیرحسین.
امیرم یادت باشد اول همسایه سپس اهل خانه. این روش مادرمان حضرت زهرا(س)ست.