دکتر عجیب
شنبه ها روز پرکاریست. از صبح ساعت ٧:٣٠ تا ١٠:٣٠ پیوسته و بدون کوچکترین استراحتی کلاس انتقال حرارت هدایت. استاد یک دقیقه هم استراحت نمیدهم. کلاس تمام می شود جنگی میروم مدرسه. ساعت ١٠:٤٥ کلاس حسابان.تا ١٥:١٠ مدرسه کلاس. امروز مشاوره هم داشتم. یکی درسی بود. آن یکی با پدرش دعوا داشت و آمده بود مشورت کند فرار کند یا نه! تا چهارونیم مشغول بودم. رسیدم خانه حوالی ٥ بود. باید میرفتیم دکتر اطفال و من اصلا یادم نبود. رسیدم امیرحسین روی سینه مامانش و هردو خواب بودن. جاشو عوض کردم و شیر خورد و با متعقاتش ساعت ٦ رفتیم دکتر. نزدیک بود. یکی از دوستان نی نی وبلاگی معرفی کرده بود. تا با بچه رفتیم تو مطب دیدیم کلی آدم بزرگ و کوچک نشستن. صدای سرفه و عطسه و... مادری گفت امرحسین را بیرون ببرین. مریض نشه. من و مامان رفتیم با امیرحسین پارک روبرو و مادری نشست تا نوبتمان بشود. یک ساعتی معطل شدیم. وقتی رفتیم خانم منشی اشتباها یکی را زودتر از ما فرستاد داخل. دفترش را دید فهمید ولی زیر بار نمیرفت! آنجا آقای مسنی را دیدم. فهمیدم دکتر بزرگسال را هم می بیند. در اتاق بغلی خانمی بدحال بود و دکتر برایش سرم نوشته بود. دکتر اطفال و بزرگسال باهم!! نوبتمان شد رفتیم. امیرحسین آرام بود و دکتر را نگاه می کرد. تخت دکتر ملحفه نداشت! روی همان تختی که بزرگ و کوچک را ویزیت میکرد امیرحسین را گذاشت. مادری پتوی امیرحسین را در نیاورد. بعد هم روی ترازو. تراوزیش هم دستمال یا ملحفه نداشت. انگار نه انگار اینها کوچکند.مادری بازهم پتو را گذاشت. دکتر تعجب میکند. مادری دلیلش را میگوید، دکتر اولش می گوید روی این که پیرزن ٧٠ ساله نخوابیده!بعدش فکر میکند و میگوی البته بهتر است یه دستمال یکبار مصرف بیندازیم! با همان دستهایی که همه را میدید تمام هیکل پسری را معاینه کرد. آخرش هم یک برگ از دفترچه مامان کند! بابا به منشی می گوید ویزیت مارا با بیمه حساب کنید. دکتر برگه از دفتر ما کند، ومنشی می گوید دفتر مادر قبول نیست، دفترچه خودش باشد ارزانتر حساب میکنیم. حال چانه زدن ندارم. راستی وقتی میخواهد قد امیرحسین را بگیرد،امیر مثل همیشه گردن میکشد تا بالای سرش را ببیند. دکتر میگوید"فضول"!! شاید ما یکم پاستوریزه فکر میکنیم یا توقع داریم.
دکتر قبلی(ذکتر افتاده) برعکس. صبح ها نی نی ها را میدید و عصرها کودکان. میگوید اینها ضعیف ترند از کودکان مریضی میگیرند. برای معاینه اول دستش را شست بعد آمد و معاینه کرد. حیف راهش دور است.