شادی بزرگ
چند روزیست شکم همایونی(!) یک وعده بیشتر کار نمی کنند. آنهم بین ساعت 11 تا 12 شب.
صبح داشتم میرفتم سر کار. مامان گفت جوجو(امیرحسین) دیشب کارخرابی نکرده! نگران گفتم پس امروز دیگر ببریدش دکتر.
سر کار بودم مامان پیامک زد "سلام. جوجو {...}کرد" {...}= همان کار خرابیه عامیانه!
انگار دنیا را به من دادم. خوشحال شدم. دنیای مارا ببین چه کوچک شده قد امیرحسین که با این چیزها کلی خوشحال میشویم.
نعمت همین است که توی روزگاری که کلی افراد افسرده اند و حال لبخند و کیف کردن را ندارند تو با آرغ پسرت خستگیت در میرود و با {...} دنیا را بهت میدهند!خدایا شکرت.^inf
پ ن:باید یه جوری نشون بدم معلم دیفرانسیلم دیگه!!(بی جنبه) ^inf همان توان بی نهایت است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی