اولین حمام با بابا و مامان!
امشب مولودی داریم. بانی اش عمه کتی است. پدر بزرگ از صبح مشغول کار است. روز حمام امیرحسین هم هست. باید تمیز شود برای مولودی. بابا میگوید خودم میبرمش. بین بردن و نبردنش تردید است و آخرش قرار میشود بابا با همکاری مامان امیرحسین را ببرند حمام. اولین بار یست که خودمان میخواهیم پسرکوچولو را حمام کنیم. بابا یک میز قدیمی را میاورد و گوشه حمام میگذار برای لباس پوشاندن امیرحسین. بساط حمامش را پهن میکنیم روی آن. رویش هم یک سفره یکبار مصرف میکشیم تا خیس نشود. استراتژی را بابا با مامان مرور میکنند. ساعتها تنظیم میوشد و میرویم برای عملیات. بابا آیت الکرسی می خواند و شروع میکند!توی حمام بابا میشوید و مامان از دور نظارت میکند. آب اول و دوم را که به تن پسرک میرزیم یکم جا میخورد اما یواش یواش خوشش میاید. وقتی تنش را می شویی خوشش میاید. بابا بادست ماساژش میدهد و امیرحسین خوابش میبرد!! دست آخر هم سر پسلک را شست. امیر حسین خواب آلود است که لای حوله میپیچیمش و مامان خشکش میکند و لباس می پوشاندش. پسرک اصلا گریه نکرد. بابا در حمام میماند و لباسهای امیرحسین را میشوید. اولین تجربه بسیار دلچسب و موفق بود. خدارا شکر.