امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

امیرحسین

چرا اسمت را امیرحسین گذاشتیم

1391/8/28 20:23
نویسنده : مامان و بابا
586 بازدید
اشتراک گذاری

امشب از دانشگاه رفتم مسجد. آخر سخنرانی بود. روضه بچه های حضرت زینب. دلم آتش میگیرد. نمی دانم سندش چه هست اما حاج آقا میگوید طفلان حضرت زینب چنین رجز می خواندند: "امیری حسین و نعم الامیر" داغ دلم بیشتر می شود.

این پست را برایت ١٩ تیر ١٣٩١ نوشتم. حالا دوباره می گذارمش:

پسرم هر بچه ای حق داره که پدرو مادرش اسم مناسب و زیبا براش انتخاب کنن. هر کسی هم سعی میکنه اسمیو که دوست داره و به دلش میشینیه را روی بچه هاش بذاره.اما بعضی پدر مادرها علاوه بر این یه دلایل جالب دیگه ای هم دارن. مثل اسم بابایی که مادری وپدربزرگ بعد از اینکه یه بار داستان یار باوفای حضرت علی رو تو رادیو میشنون تصمیم میگیرن اسم پسرشونو(بابا) را "میثم" بذارن. که البته بابا هم خیلی اسمشو دوست داره. یا مثل پدربزرگ که اعتقاد داره حیفه تو خونه شیعه دختر باشه و اسم فاطمه زهرا رو نداشته باشه.

امیری حسین

بگذریم. اما ماجرای اسم قشنگت برمی گرده به پارسال محرم...بابایی این ماجرا رو واسه مامانت نقل کرد:(البته این متن از کلام شهید مطهری برات میذارم.خیلی به دل میشینه)

اباعبدالله يک وقت مي‌بيند در اين صحنه، جزء افرادي که آمده‌اند و از او اجازه مي‌خواهند، بک بچه ده دوزاده ساله است که شمشير به کمرش بسته است. آمد خدمت آقا عرض کرد: « اجازه دهيد من به ميدان جنگ بروم « وَ خَرَجَ شابٌّ قُتِلَ اَبوهُ فِي الْمَعّريکَه ».
اين طفل کسي است که قبلاً پدرش شهيد شده است. فرمود: تو کودکي، نرو. عرض کرد: اجازه دهيد، من مي‌خواهم بروم. فرمود: من مي‌ترسم مادرت راضي نباشد. گفت: با اباعبدالله « اِنَّ اُمّي اَمَرَتْني » مادرم به من فرمان داده و گفته است بايد بروي، اگر خودت را فداي حسين نکني، از تو راضي نيستم.
اين طفل آن چنان باادب است، آن چنان باتربيت است که افتخاري درست کرد که احدي درست نکرده بود. هرکسي که به ميدان مي‌رفت، خودش را معرفي مي‌کرد. در عرب رسم خوبي بود که افراد خود را معرفي مي‌کردند و به همين جهت که اين طفل، خود را معرفي نکرد، در تاريخ مجهول مانده که پسر کدام يک از اصحاب بوده است.
مقاتل او را نشناخته‌اند. فقط نوشته‌اند: « وَ خَرَجَ شابٌّ قُتِلَ اَبوهُ فِي الْمَعّريکَه » چرا؟
آيا رجز نخوانده؟ رجز خواند، امّا ابتکاري به خرج داد و رجز را طور ديگري خواند، ابتکاري که هيچ کس به خرج نداده بود. اين طفل وقتي به ميدان رفت، شروع کرد به رجز خواندن. گفت:
« اَميري حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الاَميرُ » ايّهاالناس، من کسي هستم که آقايش حسين است و براي معرفي من همين کافي است.
اَميري حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الاَميرُ
سُرورُ فؤادِ البَشيرِ النّذير

آخرش اشک تو چشمای مامانت جمع شده بود. بعدا وقتی فهمیدیم خدا شمارو به ما داده تصمیم گرفتیم اسمت "امیرحسین" بذاریم.البته همش این نیست. بابا میگه "امیرحسین بچه امام حسینه حالا چراشو بعدا یه دفعه دیگ برات می گم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامانی
28 آبان 91 21:06
ایشالا همیشه زیر سایه پرچم امام حسین سالم باشه
مامان امیر حسین
28 آبان 91 21:49
سلام مامان امیر حسین کوچولوپستت خیلی قشنگ بود.بخاطر هم اسم بودن پسرامون دوست داشتم لینکت کنم خیلی خوشحال میشم اگه تو هم امیر حسین منو لینک کنی
مامان اميرحسين
28 آبان 91 22:36
اتفاقاً از ائن روزي كه ما اسم پسرمونو اميرحسين گذاشتيم باباي خودم همش تو خونه همينو ميخوند اميري حسين و نعم الامير خيلي دوست داشتم و افتخار ميكنم واسه خاطر داشتن پسري با اين نام ببوسيد اين گل پسرو دلم واسش تنگ شده بود حسااااااااااابي
مامان تسنیم سادات
29 آبان 91 11:26
خیلی دلنشینه این جمله هر چقدر تکرارش کنم باز هم کمه ..... امیری حسین و نعم الامیر
پدر بزرگ
29 آبان 91 21:03
ان الحسین مصباح الهدا و سفینه الجاه امیدوارم همانگونه که نامش نام مبارک اقایمان حسین ع است تربیت و خلق و سلوک ودر یک کلام خودش حسینی باشد
ما مان امیر علی و نازنین زهرا
30 آبان 91 16:58
سلام منم روز عرفه بود که فهمیدم یه نی نی تو راه دارم میخواستم بشه امیر حسین مادر اماااااااااااا نی نی هام دو تا شدن (دو قلو)بعدشم خدا خواست و شب میلاد مولود کعبه به دنیا اومدن در تاریخی که خدا برای تولدشون انتخاب کرد نه دکترشون دو دل بودم پسرم بشه امیر علی یا امیر حسین دخترم بشه زهرا یا زینب تا اینکه دوباره خدا به کمکمون اومد و به قلبمون الهام کرد دو قلوهام شدن امیر علی و نازنین زهرا انشاالله یه روزی امیر علی بزرگ میشه و اون موقع اسم پسرشو میزاره امیر حسین
آسمان
1 آذر 91 15:27
ان شاء الله در پناه صاحب اسمش باشه...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد