بازی
این روز ها منزل طبقه همکف هییت برپاست. مادری(مامان بابا) 15 روز هییت دارد. امیرحسین را بعد از ظهر روز اول پیش پدر بزرگ گذاشتم. امروز هم خاله و مادربزرگ آمده بودند خانه ما. خاله امیرحسین را نگه داشت. میگفت کلی خوش گذشته!!
شب بابا مشغول طرح سوال برای دانشجویان است. امیرحسین را می برم می دهم بغلش و می گویم نوبت منه از کامپیوتر استفاده کنم. بالاخره بعد از یک ربع کامپیوتر را به من می دهد. آنطرف می رود و با امیرحسین بازی می کند. بازی هایش به قول خودش استاتیک است و دینامیک!
استاتیک: امیرحسین را می خوابانی و دیگه هر کاری بشه که سرگرمش بکنی انجام میدهی! مثلا عروسک هاشو نشان میدی. باهاش حرف می زنی. یا مثلا با چیزی سرشو گرم می کنی. البته زود به زود باید بازی را عوض کنی تا حوصله اش سر نرود. یا فوت بازی. تو صورتش فوت میکنیو اون کلی می خنده! یا زبونتو در میاری و تکون میدی. یا صدای موتور در میاری!
دینامیک: امیرحسین را سوار کامیون می کنی و اینور آنور می کشی! یا می نشانی روی پاهات و ماشین پلیسش را روی زمین می کشانی و امیرحسین با کله هی مسیر ماشین پلیس را تعقیب می کند. یا میزاری روی پاهت و تکون تکون میدی و صدای اسب یا ماشین یا موتور درمی آوری!
بابا امشب بازی می کرد و انواع صداها را در می آورد. امیرحسین دیگر حوصله اش سر رفت. می خواستم شیرش بدهم اما دستم بند بود. پدر و پسر رفتند توی اتاق و بابا یک سی دی بِی بی babyانیشتین را می گذارد. امیرحسین بعضی جاهاش می خنده منتهی بعضی وقتها هم نق میزنه! من کارم تمام میشه. بابا یواش صدام میزینه! میرم می بینم تو بغل بابا در حال دیدن کلیپ خوابت برده!!
پ.ن: سی دی ها را یکی از دوستان بابا کادو آورده. منتهی امیرحسین قبلا خیلی توجه نمی کرد. الان هم برای دومین بار بود براش گذاشتیم. در مورد خوب یا بد بودنش هنوز جمع بندی قطعی نکردیم. منتهی خیلی نمی گذاریم نگاه کنه.هر چند روز یکبار!چند دقیقه!
پ.ن: بابا میگه بی بی میثم(!) بهتره! خودم براش آهنگ میزنم و شکلک در میارم!