امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

امیرحسین

مقتل...

این روزها شده ای اسباب سفر دلمان به کربلا. آره خودت را میگویم. سرباز کوچولوی آقا! امیرحسین جان. میدانم که تا مثل ما پدر و مادر نشوی نمی دانی از چه میگویم. بگویم برایت پسرجان! بدان تا پدر نشوی ندانی در کربلا چه گذشته است. و این را پدرم هم به من میگوید! چون او میداند ثمره یک عمر یعنی چه! علی اکبر را میگویم که ثمره یک عمر پدر بود. همینش کافی است برای سوختن! ما همین ها را که می فهمیم میسوزیم،حالا بماندش شبهاهتش به پیامبر و... . و تو سرباز کوچک خانه ما این روزها شده ای مقتل سردارت! ما امسال مقتل نخواندیم-این را امشب مامانت میگفت- چون تو هستی! ظهر عاشوراست! با من آمده ای آشپزخانه مسجد. هر کسی میرسد حسابی تحویلت میگیرد. با اینکه زیر دست و پایی و ...
24 آبان 1392

خجالت

رویم نمی شود بیایم و از شیرینکاری های پسرم بنویسم! راستش خجالت می کشم اول محرم باشد و بیایم از کارهای با مزه و شیرینی هایش بنویسم! رویم نمیشود از دل آقا خودمان که الان در فشار و غصه فرزندان کوچک و بزرگ آل الله است. رویم نمیشود از دلهای زنان بی دفاع و مظلوم، دردانه های پسر رسول خدا که با شنیدن کلمه استرجاء پدر و امامشان بند دلشان پاره شود. فرزندان امام ما در رنج و محنت یک سفر طولانی در آستانه دهان کفتاران بی شرم در صحرایی سوزان، بدون آب، تشنه، خسته و غریب. آنوقت پسر من در خانه، روی زانوها من نشسته "مامان" میگوید، می خندد! چطور بنویسم پسرم این روزها پسرم در خانه دنبال من میگردد و بابا بابا میکند، در حالیکه دردانه های حسین(ع) نگاه های آخر را ...
13 آبان 1392

راه حلی برای نی نی کم وزن و بد غذا

یک مادری در مشهد نگران کم خوراک و کم وزن بودن بچش بود. از دکترش هم نتیجه ای نگرفته بود و تصمیم گرفت دکترشو عوض کنه... دکتر جدید دستور جدیدی به این مادر داد و این مادر هم بعد از مدتی اون رو اجرا کرد و نتیجه گرفت. یک مادری در تهران همین نگرانی رو داشت اما راه حلی براش نداشت... از دکتر هم نتیجه نگرفت. ابدا" هم فکر استفاده از داروهای افزایش دهنده اشتها رو نمی کرد...  مادر مشهدی هر روز راضی تر و مادر تهرانی هر روز نگران تر... نمونه مادر مشهدی شاید کم باشه ولی نمونه مادر تهرانی خیلی زیاده... یکیش هم من بودم! تا اینکه خیلی اتفاقی  اینجا  رو پیدا کردم! دستور دکتری که نمیشناختم رو  از مادری که بازم نمیشناختم گرفتم اجراکردم و نتیجه گرفتم. خیلی ا...
11 آبان 1392

عیدالله الاکبر

این عید بزرگ را بر بزرگ سادات عالم حضرت حجت بن الحسن علیه السلام و تمام عدالتخواهان جهان تبریک میگوییم.   فرازی از خطبه غدیر: مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِکُلِّ حَقّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ وَالْمعُانِدینَ وَالُْمخالِفینَ وَالْخائِنینَ وَالْآثِمینَ وَالّظَالِمینَ وَالْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ. مردمان! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و م...
2 آبان 1392

دسته مبل

دو ماه قبل فاصله بین دو مبل را آنقدر کم کرده بودیم که امیرحسین نتواند برود سراغ گلها. که البته با تلاش و ممارست خودشو از لای فاصله دو مبل رد کرد عکس برای دوماه گذشته حالا رفته بود تو نمیتونست بیاد بیرون بعد از این اتفاق مبلها را به هم چسباندیم و به خیال خودمان راه را بستیم تا اینکه یکروز امیرحسین را اینجا دیدیم: عکس برای دو هفته قبل خداییش فاصله بین دوتا دسته مبل را ببینید موندیم که چطور رفته تا اینکه روی یکی از مبلها دیدیم چکار کرد. اول از مبل میره بالا. بعد میره روی دسته مبل و از روی دسته میاد پایین. به همین سادگی و سرعت!! ...
22 مهر 1392

مسواک

امیرحسین اینطور مسواک میزنه! حدود یکماه قبل یکشب اونقدر به مسواک باباش گیر داد که باباشم یه مسواک نوبهش داد. حالا مسواک به دست تو خونه می چرخه. تازه به زور میخواد مسواکشو تو دهن ما هم بکنه! تعارف میکنه!! ...
21 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد