این روز ها چراغم خاموش شده! یک پدرانه خاکستری،خسته و کسالت بار و ملال آور! نمی دانم شاید ارسال این مطلب به درد همه نخورد. خودم هم نمیدانم چرا ساعت 12 شب دارم این پست را میگذرام. شاید آنقدر به این معادلات حل تشابهی لایه مرزیم نگاه کردم و نتوانستم حل کنم قاطی کرده ام. این را من دارم می نویسم! بابای امیرحسین! گفتم تا اگر کسی روالش نخواندن مطالب پدرانه است غافلگیر نشود! این روز ها چراغم خاموش است و دست ودلم به نوشتن نمی رود و ته ته دلم به شادی هم. انگار نه انگار نوروز می خواهد بیاید. این روزهای یک دانشجوست که چون استاد راهنمایش بلد نیست انتقال حرارت بچه های فوق را درس بدهد، من باید جایش بروم و درس بدهم. تازه بروم دانشکده بعد مدرسه د...