همچی آرومه!
امیرحسین خواب است. مامان دارد قران حفظ می کند. من هم دارم درسهایی که 4شنبه باید بدهم را مطالعه می کنم. از موقعی که امیرحسین به دنیا آمده این اولین باری است که همه به کار خودشان مشغولند...
------------
جدیدا یک کاری یاد گرفتی. صبحها بعد از نماز با مامان میایی تو تخت ما می خوابی! هر چه بهت می گویم بچه برو تو تخت خودت زل می زنی تو چشمام. دلم شور می زنه تو کنارمی. واسه همین خوابم نمی بره. برعکس من مامان. بعد تو هم با مامان میخوابی و من هم با چشم های خواب آلود میرم سر کار.
چه احساس فتحی تو چشمات هست پسلی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی