خجالت
رویم نمی شود بیایم و از شیرینکاری های پسرم بنویسم! راستش خجالت می کشم اول محرم باشد و بیایم از کارهای با مزه و شیرینی هایش بنویسم! رویم نمیشود از دل آقا خودمان که الان در فشار و غصه فرزندان کوچک و بزرگ آل الله است. رویم نمیشود از دلهای زنان بی دفاع و مظلوم، دردانه های پسر رسول خدا که با شنیدن کلمه استرجاء پدر و امامشان بند دلشان پاره شود. فرزندان امام ما در رنج و محنت یک سفر طولانی در آستانه دهان کفتاران بی شرم در صحرایی سوزان، بدون آب، تشنه، خسته و غریب. آنوقت پسر من در خانه، روی زانوها من نشسته "مامان" میگوید، می خندد! چطور بنویسم پسرم این روزها پسرم در خانه دنبال من میگردد و بابا بابا میکند، در حالیکه دردانه های حسین(ع) نگاه های آخر را ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:12